سقف گره چینی

سقف گره چینی

راز گره چینی های اسلامی

موضوعی که خدمتتان ارائه مي دهم راز گره های اسلامی است. این موضوع را حدود یک ماه پيش در همایش سازه های سنتی با محوریت گنبد در دانشگاه تربيت مدرس ارائه دادیم. گفتار امروز براساس همان مقاله است. نام آن مقاله «گره های چندزمينه براساس پيچيدگی بستر غير مسطح» بود. این کار براساس یک طرح پژوهشی است که در استودیوی پنجاوهفت در حال انجام است. استودیوی پنجاوهفت،استودیوی جوانی است که حدود یک سال و نيم است که کار خود را شروع کرده است. تمرکز اصلی گروه روی طراحی معماری است. البته در عموم عرصه دیزاین هم فعاليت داریم. کار پژوهشی نيز در کنار کارهای طراحی در برنامه ی کارمان است. رویکرد گروه این است که هم کار پژوهشی انجام دهد و هم کار طراحی .

 
 

کسانی که در ایران به دنيا آمده اند و در ایران زندگی کرده اند امکان ندارد که گره ها را در بناهای مختلف ندیده باشند. پس احتمالا همه ی شما گره ها را دیده اید و با آن آشنایی بصری دارید. گره ها، الگوهای هندسی بسيار پيچيده ای هستند که در همدیگر گره خورده اند و یک بستر را مي پوشانند. معمولا ما در برخورد اول با گره های هندسی، گيج می شویم ولی وقتی دقيق تر ميشویم و با دقت به آنها نگاه ميکنيم ميبينيم که در گره در پشت خود، منطق هندسی مشخصی دارد. اگر ما در نگاهمان به گره ها دقت بيشتری به خرج دهيم، شکل های منظم و منتظمی در آن مي يابيم.
مثلا در نمونه ای که در مسجد جامع اصفهان در اوج تبحر یک روزن به وسيله ی یک گره، که از دل یک قطعه سنگ یک پارچه درآمده است یا نمونه هایی از گره با استفاده از کاشی معرق و ... در همان مسجد به خوبی این عناصر منتظم و هندسی تشخيص داده می شوند.

 
 
 
 
 
 


حال با هم چند نمونه از کاربرد گره ها را در سنت هنر و معماری اسلامی ببينيم. بر روی در ورودی مسجد جامع یزد مي بينيد که الگوی پيجيده گره ای چوبی کار شده است. در طبقه دوم خانه ی عامری ها در کاشان، از گره چوبی به عنوان یک حفاظ یا نرده به عنوان یکی از اجزای معماری استفاده کرده اند. در سقف مسجد جامع اصفهان، تکنيک اجرای کار استفاده از گچ برای ایجاد گره است. این سقف به عنوان سقف کاذب کاربرد دارد و سازه را از داخل مي پوشاند. نمونه های پارچه ای متعددی هست. مثلا پارچه ای هست از قرون ابتدایی اسلامی اسپانيا که اکنون در موزه بریتانيا نگه داری می شود و اثر گره ای روی پارچه طراحی شده است.
در مينياتورها هم شاهد حضور گره ها به عنوان الگوهای هندسی پرکننده سطوح هستيم. به این صورت می بينيم که گره و گره سازی فقط به معماری اختصاص نداشته است و در تمام هنرهای گذشته ما شاهد گره هستيم. در طراحی خطوط و یا مثلا جلدسازی کتب مقدسه. در طراحی پوشش سطوح مبلمان ها و ظروف و .... در سده های ابتدایی و ميانی قرون اسلامی گره ها کاربرد داشته اند. کاربرد گره ها در معماری به طور ویژه تر نيز بوده است. استفاده از گره در جداره ی داخلی یک گنبد مانند گنبد جامع یزد یا مسجد جامع ساوه و در واقع روی سطوح منحنی که برخلاف کارهای متعارف که با هم دیدیم بسيار پيچيده تر است.
یا استفاده از آن روی سطوح بيرونی گنبدها مانند گنبد شاه نعمت الله ولی در ماهان کرمان. تمام مواردی که با هم دیدیم، نمونه هایی بود که در سنت معماری و سنت هنرهای اسلامی شاهد آن بودیم. باید بگویم که گره و گره سازی فقط مخصوص گذشته نيست. درحال حاضر هم کاربرد دارد و با آن کارهای زیادی انجام مي شود. این تصویر را ببينيد. به نظر شما این کار در کجا است؟ حدس بزنيد.


 
 


این اثر ساختمان مرکزی قبرستان مسلمانان در آمستردام هلند است. کاری بسيار جدید است که در سال 2011 ساخته شده است. الگویی که در این کار استفاده کرده اند، الگوی گره اسلامی است. این الگو از سرزمين های اسلامی گرفته شده است.کيفيت ساخت آن به عنوان یک اثر معاصر و در یک کشور غيراسلامی قابل توجه است. البته ساختمان هم با موضوع اسلام بي ارتباط نيست. این کار بسيار دقيق است. با تکنولوژی ای که امروزه در غرب هست به راحتی ميتوان این کار را درست کرد و قطعات را در کنار یکدیگر چيد و یک الگو را شکل داد.
نمونه های جدید دیگری نيز از کاربرد گره های اسلامی در دوران معاصر وجود دارد. مثلا در برجی که توسط معماری فرانسوی در دوحه قطر ساخته شده است، تمامی بدنه ی برج براساس یک نوع الگوی گره، پوشش داده شده است. در این کار چندین لایه مي بينيم که در کنار هم قرار گرفته اند. چند الگوی ساده ی گره اسلامی است که با مقياس های متفاوت در جدارهی این بنا اجرا شده است.


 
 


ساختمانی دیگر در استراليا ست. یک ایستگاه قطار که در طراحی آن از یک الگوی گره در کل سطح بنا استفاده شده است. اگر این کار را ما در تهران مي ساختيم به این متهم مي شدیم که قدیمی و واپس گرا هستيم و از گره بدون هيچگونه ابتکار و خلاقيتی در روی سطح بنایی استفاده کرده ایم که هيچ ربطی به هم ندارند. احتمالا هم آنقدر به کار توهين ميشد که دیگر جرأت نداشتيم که بگویيم این کار برای ما است. اما مي بينيد که در غرب به سادگی گره را روی بدنه انداخته است و برای ایجاد پنجره نيز بعضی از قطعات گره را خارج کرده است. اثر دیگر مثلا یک قبرستان مسلمان ها در اتریش است. دوباره مي بينيم که روی یکی از جداره ها گره کار کرده است که این گره به صورت فيلتری نوری عمل می کند که به داخل مجموعه مي رود. امروزه استفاده از گره، کاربرد فراوانی در صنعت و طراحی معماری و هم چنين طراحی غير معماری دارد.
مثلا در اثر مشهور مرکز عرب در پاریس به طراحی معمار مشهور فرانسوی ژان نوول با تکنولوژی منحصربه فرد مکانيکی روبه رو هستيم که با استفاده از الگوی گره بسيار ساده ای که با یک سيستم مکانيکی باز و بسته می شود، نور را به داخل فضا مي آورد یا از ورود آن ممانعت ميکند. امروزه گره ها فقط بر روی جداره های معماری استفاده نمي شوند بلکه در کف سازی ها و به صورت ساده، اجرا می شوند مي پوشانند. در غرفه سازی و یا در اینستاليشن های ساده و پيچيده نيز از گره استفاده مي کنند. در طراحی صنعتی هم از گره سازی برای پوشش سطوح استفاده مي شود. مثلا سطح پنجپای های که مي بينيد با یک گره پوشانده شده است، در مجسمه سازی و طرح های آنها نيز از گره استفاده ميشود.
بعضی از قطعات را از هم خالی ميکنيم یا به هم مي افزایيم. یا اینکه در کارهای گرافيکی هم گره کاربرد دارد. در طراحی دیجيتال هم وارد شده است و به وسيله ی الگوهای الگوریتميک سطوحی را مي پوشانند و آنها را کنار هم مي گذارند. تمام حرف هایی که در حال حاضر زدم برای این است که مشخص شود گره ها کاربرد دارند. گره چيزی نيست که فقط برای گذشته باشد و در حال حاضر تمام شده و دیگر اثری از آن باقی نمانده باشد. در حال حاضر در فضاهای داخلی هم خيلی از گره استفاده ميشود.
البته بعضی از الگوهای هندسی که خيلی هم نميتوان به خاطر تناسباتشان به آنها گره گفت و از اجزای هندسی خالی هستند، ميبينيم که در فضاسازی شهری کاربرد دارند. در بعضی موارد هم استفاده از گره آنقدر زیاد مي شود که کاری بسيار شلوغ و آزاردهنده را به مخاطب ارائه مي دهد. تمام بحث های تا به این جا، برای این بود که بگویيم که امروزه گره ها چه کارهایی انجام مي دهند و چه طور از آنها استفاده مي کنيم.


 
 


گره ها الگوهای هندسی پيچيده ای هستند که در کنار همدیگر قرار مي گيرند و سطوح را پر مي کنند. نکته ای که در سنت گره سازی از گره ها مطرح است این است که گره ها را به عنوان شطرنج معماران مي دانند. زیرا هر معماری که خيلی متبحر شود و بر کارش مسلط باشد دست به طراحی گره ميزند. برای همين گره کار ساده ای نيست که هرکسی بتواند آن را خلق کند. برای همين در سنت به گره و گره سازی شطرنج معماران مي گویند. اما بعد از ورود مستشرقين به سرزمينهای اسلامی و پيدا کردن آثار و گنجينه های این ممالک، آنها در تلاش بودند تا راز گره ها را کشف کنند. چون ما در سنت معماری و هنر خودمان نداریم که هنرمندان آثار خود را ثبت کنند یا به توضيحاتی درباره ی کارشان بپردازند که چه روشی را طی کرده اند و نتيجتا به چه چيزی رسيده اند.
چون این منابع موجود نبوده است و پيش زمينه ی ذهني ای برای مستشرقين وجود نداشته است، این افراد تلاش مي کردند که راز گره را خودشان کشف کنند. برای همين شروع به جمع آوری آثار کردند و بعد نيز به حدس زدن روش طراحی گره ها پرداختند. نکاتی وجود دارد که حرف های من را تایيد مي کند. این افراد مي دیدند که منبعی وجود ندارد و خيلی هم نمي توانستند به فرهنگ مناطق دسترسی داشته باشند و به صورت مستقيم با آن برخورد کنند به همين دليل، خيلی منابعی پيدا نمي کردند و اگر هم چيزی پيدا مي کردند نمي توانستند با آن رابطه ی خوبی برقرار کنند. یکی از منابعی که مستشرقين در آثار جدیدشان به عنوان منبع روی آن خيلی تاکيد مي کنند، طومار توب قاپو است که در زمان معاصر در استانبول کشف شد و هم اکنون هم در موزه آن جا نگه داری می شود.
بيشتر رفرنس های آثار آنها به این طومار توپ قاپو بازميگردد. اما ما در کشورمان منابعی داریم که خيلی به ما در کشف راز و نحوه ی ترسيم گره ها کمک مي کند. کتابی به نام احيای هنرهای از یاد رفته به روایت استاد حسين لرزاده، یکی از استاد معمارانی که فوت کرده اند ولی آثار ایشان منتشر شده است. کتاب دیگری که در تصویر می بينيد کتابی بسيار قدیمی از ابوالوفا محمد بوزجانی است. در قرن نهم پيوستی به این کتاب اضافه شده که در این پيوست روش ترسيم بعضی از گره ها توضيح داده شده است. به غير از این دو کتاب، آثاری از استاد معماران داریم که گره ها را ترسيم کرده اند. مانند استاد ماهرالنقش یا استاد اصغر شعرباف. این افراد هم کتاب ها و آثاری را تاليف کرده اند که به عنوان اسنادی برای ترسيم گره به حساب می آیند.

 
 


در کنار این منابع در سال های اخير، منظورم از سال های اخير ده- بيست سال اخير است، در غرب هم تلاش های بسياری برای کشف روش ترسيم گره و اینکه بتوانيم راز گره ها را بيابيم تاليف شده است. ما با مجموعه ای از پژوهش ها رو به رو هستيم. مثل پژوهش های هانکين، گرامبوام و شپرد و پژوهش سعيد و پارمان که این آخری به فارسی هم ترجمه شده است و در دسترس همه قرار دارد. با تلاش هایی که در غرب هست و روش هایی که توضيح داده اند هم اکنون ما ميتوانيم روش ترسيم بعضی از گره ها را توضيح دهيم. همينطور که در سمت چپ تصویر ميبينيد، این گره با روش جدید طراحی شده است و این گره در کتاب ها و آثار غربي ها پيدا مي کنيد و گره سمت راست به روش سنتی استاد معماران ایران ترسيم شده است.
در نگاه اول تفاوت بين این دو گره احساس نمي شود. ولی وقتی دقيق تر مي شویم و روش ها را باهم مقایسه مي کنيم مي بينيم که این دو تفاوت های ریشه ای با هم دارند. تفاوت این دو به زعم ما این نکته است که در روش سنتی توجه، بيشتر روی بستر گره ای است که در آن زمينه رسم مي شود در حالی که عدم توجه به بستر در روش های جدید و نوین مشهود است. برای اثبات به بررسی این حرف مي پردازیم که گره های سنتی چگونه ترسيم مي شده و گره های جدید چه طور ترسيم ميشود. این تفاوت را قرار است با همدیگر پيدا کنيم. در روش سنتی مي گویند که گره ها از ترکيب مجموعهای از آلات گره ساخته مي شود. این آلات شناخته شده هستند و هرکدام از این آلات برای خود اسم و عنوانی دارد.
روش ترسيمشان هم مشخص است. ما برای شناختن گره سنتی ابتدا باید آلات گره سنتی را بشناسيم. به طور کلی در سنت گره ها را به سه دسته ی تند، کند و شل تقسيم مي کنند. هر گره ای از ترکيب این سه دسته حاصل ميشود. مثلا ما ميتوانيم گره کند و شل داشته باشيم. یا گره ای ميتواند هر سه ویژگی را داشته باشد. یا اینکه یک گره فقط می تواند تند یا شل یا کند باشد. مثلا برای گره کند مجموعه ای از آلات مشخص وجود دارد. زوایای مشخصی بين هرکدام از اضلاع این آلات وجود دارد. این آلات در کنار هم ترکيب مي شوند و گره نهایی را شکل مي دهند. همين منطق برای گره های شل و تند نيز وجود دارد. اگر به بررسی آلات یک گره بپردازیم مي بينيم که گره مجموعه ای از آلات دارد که آلات شناخته شده ی گره ها هستند.
برای مثال در این تصویر در این نقطه ما یک «ششبند» داریم و یک «پنج» را هم در این نقطه مي بينيم. از روی پنج ها و زوایای آلت ها به راحتی ميتوان تشخيص داد که گره ها در کدام گروه قرار مي گيرند. حال روش ترسيم یک امالگره را بر اساس روش استاد معمار لرزاده بررسی مي کنيم و جلو مي رویم تا ببينيم که چه طور یک گره ترسيم مي شود. برای شروع از کنج عرض بستر مورد نظر یک زاویه را استخراج مي کنند. زاویه را به پنچ قسمت تقسيم مي کنند. بعد از تقسيم شعاع استخراجی سوم را امتداد ميدهند. از تقاطع این شعاع با خط عمود رسم شده از کنج دیگر بستر نقطه ی D به دست می آید. وقتی این نقطه به دست مي آید، چهارچوب و زمينه ی مشخصی برای ما ایجاد ميشود
این چهارچوب و آن زمينه به وسيله ی بعضی از تناسبات به دست مي آید که از روش های ترسيم استخراج شده است. یعنی ما نميتوانيم روی هر مستطيلی گره ایجاد کنيم. گره باید براساس تناسبات روش ترسيم ایجاد گردد. بعد از ترسيم زمينه، یک خط رمز را ترسيم مي کنيم. ویژگی روش ترسيم سنتی گره یکی زمينه ی آن است و دیگری خط رمز. وقتی خط رمز را ترسيم مي کنيم، تازه مي توانيم که گره را طراحی کنيم. گره های مختلف با خطوط رمز مختلف شکل مي گيرد. مثلا برای رسم خط رمز همين گره امالگره، خط رمز عمودی ای که از مرکز استخراج شده را داریم. بعد از استخراج این خط رمز دوایری ترسيم ميشود که از این خطوط مي گذرد و تعدادی نقطه به وجود مي آید. این نقاط را به صورت یکي در ميان شماره گذاری مي کنيم.
در مرحله ی بعد نيز به همين روال عمل مي کنيم و بعد از آن، نقاط را به هم وصل مي کنيم. به صورت یک، دو، سه. همين کار را تکرار مي کنيم تا مدول پایه گره به دست بياوریم. بعد از اینکه این مدول پایه به دست آمد، این تصویر را از چهار طرف بازتاب مي دهيم و این بازتاب هم محوری است و هم مرکزی. در نهایت یک گره امالگره ایجاد ميگردد. در وسط این گره یک شمسه ی ۱۰ افتاده است و در گوشه ها هم باز همين شمسه ها تکرار ميشود. آلات معروف گره هم در وسط قرار ميگيرد.


 
 

دیدید که روش بسيار پيچيده ای است که به ترسيم گره دست پيدا کنيم. گره ها سنتی دسته بندی های متفاوتی دارند. اما نکته ای که در گره های سنتی هست و عنوانی که در منابع سنتی به آن اشاره شده است و معمولا در روش های جدید از آن خبری نيست، گره دستگردان یا گره چندزمينه است. در سنت به گره هایی که شمسه های متفاوتی داشته باشد، دستگردان مي گویند. منظور از متفاوت بودن شمسه، تفاوت در عدد شمسه ها است. برای گفتن عدد شمسه به راحتی ميتوان آن را شمرد. ۱ ،۲ ،۳ و ... و ۸ .این یک شمسه ی ۸ است. این شمسه ی وسطی چند است؟ بشماریم. ۱ ،۲ ،۳ ،و ...و ۲۰ .یک شمسه هم در این گوشه مي بينيم.
ما در این گره چند شمسه داریم با درجه ی متفاوت که همگی یک گره کلی را تشکيل مي دهند. این گره، بسيار ویژه ای است. به همين سادگی به آن نگاه نکنيد. روش ترسيم آن بسيار سخت است. در این گره هرچه به وسط نزدیک ميشویم آلت های گره بزرگ تری داریم و وقتی به گوشه ها ميرسيم، آلت های گره مقداری کوچک تر مي شود و به هم مي پيوندد. ترسيم این کار بسيار دشوار است. در سنت گره سازی نکته ای که همه به آن اشاره دارند این است که گره های دست گردان و چندزمينه براساس فشردگی و گشودگی ترسيم می شود. این واژه ای است که ما در آثار می بينيم ولی خيلی متوجه نمي شویم که دقيقا منظور آن چيست؟ من جلوتر اشاره مي کنم که مفهوم این حرف در حال حاضر چيست. تا الان هر چه گفتيم از روش های ترسيم سنتی بود و گره های سنتی را با هم بحث ميکردیم. در قسمت بعدی به روش های جدیدی اشاره ميکنم که در آثار غربي ها مشاهده ميشود.


 
 

در این تصویر به روش یکی از پژوهشگران معاصر، کاپلان که پژوهشش را در سال 2002 ارائه کرده است ميپردازیم. این کار براساس پژوهش های افراد قبلی انجام گرفته است. به طور کلی روش او این طور است که یک بستر بيکران را در نظر مي گيرد. مجموعه ای از الگوهای ثابت که از آثار گذشته خارج کرده و منطق پشت آن نيست و تصاویر آن را از گره های موجود استخراج کرده است را روی سطح گسترده مي کند. بعد از این که این الگوها پهن شد، شروع ميکند با مجموعه ی دیگری از الگوها که به نام Star و Rosette معرفی می کند این الگوها را پر مي کند.
او می تواند این چندضلعی را که در تصویر مي بينيد با یک Rosette و یک Star پر کند و کل سطح را به یک گره پيچيده تبدیل کند. این روشی است که نرم افزار آن هم توسط کاپلان توليد شده است و به صورت رایگان روی وب گذاشته است. البته کاپلان روش دومی هم برای کار خود ذکر مي کند. روشی است که براساس «زاویه ی در تماس»، گره را شکل ميدهد. دوباره همان چندضلعي های پایه ای و در تماس، را روی سطح مياندازد و از وسط هرکدام از این ضلع ها یک زاویه استخراج ميکند. مثل این زاویه که در تصویر مي بينيد. این زوایا وقتی استخراج ميشود سطح را به یک گره پيچيده تبدیل مي کند. روش بسيار ساده است.
البته کاپلان روش دومی هم برای کار خود ذکر مي کند. روشی است که براساس «زاویه ی در تماس»، گره را شکل ميدهد. دوباره همان چندضلعي های پایه ای و در تماس، را روی سطح مياندازد و از وسط هرکدام از این ضلع ها یک زاویه استخراج ميکند. مثل این زاویه که در تصویر مي بينيد. این زوایا وقتی استخراج ميشود سطح را به یک گره پيچيده تبدیل مي کند. روش بسيار ساده است. البته بعدها این را توسعه داده است. گفته است اگر این دو از هم فاصله بگيرند گره های پيچيده تری توليد ميشود. این یکی از کارهایی است که انجام داده است. این همان (Contact in Polygon) چندضلعی های در تماس اولی هست که آن را برميدارد و زاویه ی 5.22 را استخراج مي کند و با این کار سطح را به یک گره پيچيده تبدیل ميکند. مثلا در این شکل، زاویه مورد نظر 45 درجه است. در بعدی هم باز زاویه تغيير ميکند. هرچه این گره ها باز و بسته شود توليد گره های بيشتری ميکند. این دو روش، روش هایی بود که کاپلان ارائه داده است.


 
 
 
 

روش ها و افراد دیگری هم هستند که درباره ی ساخت گره پژوهش کرده اند. فرد دیگری که درباره ی ترسيم گره ها کار کرده آقای بودنر است. روشی که ایشان ارائه مي دهد به این صورت است که مجموعه ای از Rosetteها را با فاصله های مختلف در کنار هم قرار می دهد. بعد از قرار دادن این Rosetteها کنار یکدیگر با روش استنتاجی خودش و به نوعی که به ما الگو نمی دهد، مي گوید که برای ترسيم این گره باید این کار را انجام دهيم. روشش عام نيست. روشی خاص برای گره های خاص است. نحوه ی اتصال این مجموعه را به یکدیگر و شکل گرفتن گره نهایی را ميگوید. این روش، خيلی عمومی نيست.
فقط برای گره های خيلی خاص ميتوان آن را به کار برد. روش بعدی که در حال حاضر به آن اشاره مي شود روش آقای بونر است. ایشان براساس فرض گره درگره ای که ما در سنت گره سازی خودمان داریم، یک بستر را به چند ضلعي های در تماس با هم تبدیل مي کند، و با استخراج کردن زاویه از روی هرضلع، شروع به تبدیل سطح به یک گره مي کند. این خيلی به کاری که آقای کاپلان انجام داده است شباهت دارد. ولی با این تفاوت که ایشان فهميده اند که گره های اسلامی پيچيده تر از این حرف ها است. که به سادگی روش کاپلان بتوان آنها را توليد کرد. حال بيایيد دوباره مقایسه کنيم. گره هایی که در این تصویر ميبينيد به نظر، هر دوی آنها پيچيده و خاص هستند. ولی وقتی در گره سمت راست دقت مي کنيد مي توانيد یک الگوی مشخص و منظمی را پيدا کنيد. یعنی شمسه هایی را مي بينيم که با فواصل مشخص درحال تکرارشدن هستند.
آلات گره کاملا مشخص است. و در همه جا به صورت بافتی است که در حال تکرار شدن است. این گره را می توانيد از هرطرف که بخواهيد تا بي نهایت ادامه دهيد . ولی گره سمت چپ متفاوت است. گرهای است که به روش سنتی ترسيم شده است. در این گره یک شمسه ی ۲۰ ،در وسط داریم و در کناره ها هم شمسه های متفاوت با درجات مختلف وجود دارد. شاید تفاوت این دو برای ما درک نشود. چون تمامی این شمسه ها در سطوح مسطح، در حال شکل گرفتن هستند. وقتی حساسيت این بحث درک مي شود که این گره ها به روی سطوح غير مسطح برده شود. در غرب نرم افزارهای بسياری ایجاد شده است که بتواند یک بافت را روی سطوح غير مسطح بياندازد. مثلا فردی به نام دانهام توليدکننده ی الگوریتم هایی است که بتوانند تکسچر و بافت و الگوی مسطح مشخصی را، روی سطوح غير مسطح بياندازد.
مثل هذلولی ای که در شکل کناری مي بينيد. مي بينيد وقتی که یک گره منظم و منتظم ميخواهد روی سطح غير مسطح قرار بگيرد، براساس تنش هایی که به آن وارد ميشود الگوی آن از فرم عادی خارج ميشود و دیگر، آن خطوط صاف را درشکل نمي بينيم. خطوط منحنی ایجاد مي گردد. این کار نيازمند یک الگوریتم خيلی پيچيده است که بتواند این کار را انجام دهد. کاپلان با همکاری سالسين، تلاش کردند تا الگوهای خودشان را روی سطوح غير مسطح بياندازند. اتفاق جالبی افتاد. مثلا آنها می خواستند همان الگوی قبلی را روی یک سطح کروی بياندازند. در این تصویر یک شمسه است که عدد آن را ميشماریم. ۱ ،۲ ،۳ و ... و ۱۲ .یک الگوی شمسه ی ۱۲ روی این سطح است.
وقتی این الگو روی یک سطح کروی ميافتد چه اتفاقی رخ می دهد؟ تبدیل ميشود به یک شمسه ی ۱ ،۲ ،۳ و ... ۹ .به یک شمسه ی ۹ تبدیل مي شود. خيلی عجيب است. کاپلان به این نتيجه رسيد که هيچ راهی وجود ندارد. اگر بخواهد یک الگوی هندسی را روی یک سطح غير مسطح و منحنی بياندازد، باید شمسه را عوض کند. این دستاوردی است که وقتی کاپلان خواست یک گره را روی یک سطح منحنی بياندازد به آن رسيد. به عبارت دیگر تغيير درجه ی شمسه. وقتی این کار را بر روی یک منحنی دیگر مثلا هذلولی انجام داد به شمسه ی ۱۴ رسيد. یعنی دوباره درجه ی شمسه تغيير کرده است. کاپلان در نهایت به این نتيجه رسيد که براساس این اتفاق، در گره های اسلامی، وقتی آنها را روی منحنی مياندازیم باید درجه ی شمسه تغيير کند. باید براساس انحنای سطح، درجه شمسه تغيير پيدا کند. این نکته ای است که کاپلان به آن اشاره ميکند و مي رود. و البته خيلی هم برای او مهم نبوده است.


 
 

بحثی که پيشتر مطرح کردم بحث گره های دستگردان و چندزمينه یادتان هست؟ این از سنت معماری و گره ها برای ما مانده است. ما دیده بودیم که گره های دستگردان درجه های متفاوتی از شمسه ها را کنار یکدیگر مي نشانند. ما به این نتيجه رسيدیم که این تغيير درجه و شمسه ها و کنار هم نشاندن آنها به دليل این بوده است که در سنت برای اینکه بتوانيم سطوح غير مسطح را پوشش دهيم، از درجات متفاوت شمسه ها استفاده مي کردیم و براساس انحنای سطوح درجه ی شمسه ها، تغيير پيدا مي کرد. این همان چيزی است که کاپلان به زبان دیگری آن را بيان مي کند ولی ما در سنت طراحی گره های مان با مجموعه ای رو به رو هستيم که برای طراحی و ترسيم گره ها بر روی سطوح منحنی این کار را انجام مي دادند.
بدون این که روش های علمی و ترسيماتی آن بيان شود. این کار خودبه خود انجام ميشده است. در این گنبد، که گنبد مسجد جامع ساوه است ، با تغيير درجه ی شمسه ها مواجه هستيم. هرچه از پایين به سمت بالا ميرویم چون انحنا در حال تغيير کردن است و نياز به این دارد که گره، گره فشرده تری شود، ميبينيم که شمسه های گره تغيير مي کند و هرچه به بالا مي رسد شمسه ها درجات پایين تری دارند. تصویر دیگر مقبره ی شاه نعمت الله ولی در ماهان کرمان است. این گره هم بسيار ویژه است. ابتدا از یک شمسه با درجه ی پایين تر شروع ميشود، بالا ميرود و به شمسه ی بزرگتری مي رسد و ادامه پيدا مي کند و به شمسه ی ۵ مي رسد و درنهایت به شمسه ی انتهایی در راس گنبد ميرسد. این گره، گره ای است که دو ردیف دارد.
یک ردیف در وسط و ردیف دیگر در کنار. در این دو مي توانيم همين رفتار را ببينيم. یعنی شمسه در حال تغيير کردن است. چنين سنتی فقط در ایران نيست. ما با گره سازی در تمامی تمدن و جهان اسلام مواجه هستيم. تصویر گنبد جامع بارسای در قاهره خوب این مساله را نشان می دهد. این هم، همان تغيير درجه ی شمسه براساس انحنا را دارد و از همان الگو پيروی مي کند. یا گنبد مسجد سلطان قایتبای در قاهره. این هم دوباره با همين فرض یک گره چندزمينه و یک گره دستگردان را طراحی کرده است و بر روی سطح منحنی انداخته است. این اتفاق فقط در سطوح خارجی گنبد نمي افتد. سطوح داخلی هم در سنت معماری با گره ها پر شده است. مي بينيد که زیر گنبد مسجد جامع یزد چون بسيار به نيم کره شبيه است، برای ایجاد گره در زیر آن از شمسه هایی استفاده شده است که این شمسه ها به ترتيب و یکي يکی درجه شان کم ميشود.
پيوستار دقيقی در آن وجود دارد که نشان مي دهد شمسه ها به صورت خطی در حال تغييرکردن هستند. و این کار بسيار ویژه است. در این تصویر هم کاملا شمسه های آن را ميبينيد که چه طور در حال تغيير کردن است و با یک انحنا به شمسه ی ۲۴ ميانی ميرسد.

 
 

در این گفتار برآن بودیم که بگویيم که در ایجاد گره بين روش سنتی و روش نوین تفاوت وجود دارد. این تفاوت ماهيتی است. روش های سنتی روش هایی هستند که به زمينه توجه مي کنند درحالی که روش های جدید زمينه را مدنظر قرار نمي دهند. ما اگر بخواهيم روی یک سطح غير مسطح یک گره را ترسيم کنيم حتما باید از گره های دستگردان استفاده کنيم. انگار که گره های دستگردان در معماری سنتی اساسا برای سطوح غيرمسطح ایجاد شده است. سوالات و نظراتی که در جلسه ارائه از جانب مخاطبين مطرح شد: راجع به اسم آتليه ی خود به دوستان توضيح دهيد؟ کسرایی: پنجاوهفت نام یک قوس ایرانی است. روشی است که یک قوس ایرانی را ترسيم مي کنند و در معنا عبارت ست از دو جز پنج واو هفتن که در فارسی قدیم به معنای روزن و گشودن می باشد. ما از اسم این قوس برای آتليه خود استفاده کردیم.
خيلی پيچيدگی خاصی هم ندارد. البته پنجاوهفت به پنجاه و هفت هم نزدیک است. گره های سنتی از کجا آمده اند و آیا گره هایی که در کارهای مدرن دیدیم همان گره های سنتی هستند یا نه؟ کسرایی: خيلی دقيق نمي توانيم بگویيم که گره ها از کجا آمده اند وگره سازی از چه قرنی شروع شده است. حتی شک و بحث است که آیا این گره ها محصول کار ریاضيدانان مسلمان است یا معماران مسلمان؟ البته باید تاریخچه ی آن بررسی شود. ما شاهد فاصله ای در قرن چهارم و پنجم اسلامی از حضور ریاضيدانان هستيم و روش ها و آثار و هنرها را نيز اگر جمع آوری کنيم بيشتر آن ها حدودا برای قرن 8 و 9 هجری هستند. مشخص نيست که این روش را ابتدا ریاضيدانان کشف کرده اند و ریاضيدانان آن را ترویج داده اند یا خود معماران بوده اند که آن را ابداع کرده اند.
در هر صورت، در این ارائه این موضوع اهميت ویژه ای ندارد. بيشتر دنبال این بودیم که ببينيم ارتباط ما در حال حاضر با گره سازی و گره های اسلامی چيست؟ دنبال چه هستيم؟ چه طور مي توانيم بسازیم؟ چه طور می توانيم گره ها را ترسيم کنيم؟ و در کل امروزه بتوانيم دوباره از آن استفاده کنيم. تعریف جامعی از گره ارائه بدهيد کسرایی: گره های سنتی اسلامی دو ویژگی مهم دارد. اول این که الگوهای هندسی پيچيده ای هستند که روش ترسيماتی مشخص دارند. یعنی ما گره ها را براساس روش ترسيم شان مي شناسيم. و دوم اینکه آلات مشخص دارند که با آن نيز شناخته می شوند. خارج از این دو مورد دیگر گره ها تعریفی ندارند. شاید بخواهيم در پس زمينه ی هریک از این گره ها یک فلسفه ای را بدانيم ولی خوب، من آشنایی ندارم و نمي خواهم وارد این بحث ها شوم. چون آن گونه بحث ها را سودمند نمي بينم.
چون گره بيشتر در معماری است و شما به آن شناخت دارید به راحتی تصوری از آن دارید. به نظرم توضيح بيشتری بفرمایيد تا دوستانی که آشنایی ندارند نيز بفهمند. کسرایی: شما گفتيد که گره فقط برای معماری است. اما من در صحبت های اول خود گفتم که گره چيزی نيست که فقط در معماری دیده شود. در تمام هنرها شاهد گره هستيم. فقط معماران نبودند که گره را طراحی مي کردند. چون در مملکت و سرزمين اسلامی، معماری جای گاه ویژه ای داشته و در طول زمان نيز پایدارتر از سایر هنرها بوده است و می توانستند آن را حفظ کنند و برای ما آثار آن، تا به امروز باقی مانده است برای همين خيلی به آثار معماری مي پردازیم. در صورتی که گره ها در تمام حوزه ها وجود داشته است و حتی در مينياتورها هم گره را مي بينيم. نوریان: راست مي گویيد. برای ما موضوع خيلی بدیهی است. یک الگوی هندسی است.
در تمامی هنرهای سنتی اگر دقت کنيد، حتی در هنر قوم مایا می بينيد که هنرمند سنتی علاقه ندارد زمينه ای را رها کند. سطحی داشته باشد و در آن کاری نکند. از حاشيه ی کتابت خود تا قلمدانی که طراحی ميکند،تا فانوسی که در خانه دارد، حتی ظرفی که از آن استفاده مي کند علاقه ندارد که مانند نگاه مدرن و مينيمال سطحی را به راحتی رها کند. در نگاه سنتی این را اصطلاحا خرد ميکرده اند یعنی به واسطه نحوه ساخت یا تصویرپردازی آن را به قسمت های کوچک تر افراز می کرده اند. گاهی با عناصر فلورال این اتفاق مي افتاد. در خيلی از هنرهای سنتی دیده شده است. روی پارچه ها و ... تا معماری و سطوح آن. در هنر اسلامی بيشتر به این دليل مي گویند که این هنر شروعش از معماران بوده که حتی وقتی در مينياتور هم نگاه مي کنيم بيشتر سطوح معماری را از گره پر مي کنند.
ممکن است قاب اصلی کتاب، دور خود گره داشته باشد ولی بين آن با خطایی و اسليمی پر شود. این افراد با استفاده از این الگوی هندسی که ما امروزه می دانيم خيلی پيچيده است و زمينه ی هندسی و ریاضی دارد این سطوح را پر مي کردند. موضوع را این قدر ساده ببينيم. گره عنصری است که برای خرد کردن سطوح در همه ی صنایع بشری انسان کهن استفاده ميشده است. به طور ویژه گره های اسلامی از ویژگي های خاصی برخوردار هستند که آلات خاصی دارند و هندسه ی خاصی، که مطرح شد. مثلا شاید شما خطوط بسيار روان و آزادی در هنرهای مایا ببينيد. حتی هنرهای هندوستان و حتی دوره ی ایلخانی کشور خودمان. ممکن است در یک عنوان کلی به این خطوط روان هم گره بگویيم . ولی ما به آنها گره نمي گویيم. به آن ها مي گویيم الگوهای سنتی تمدن های دیگر. که خود کشور ما، در جهان اسلام دارای الگوهای متفاوت زیادی است.
بخشی از این الگوها که هندسه ی دقيق ترسيمی دارد و آلات مشخص در آن به کار گرفته ميشود را به عنوان گره محسوب می کنيم. علت نامگذاری این گره ها به نام های تند و کند و شل چيست؟ کسرایی: نکته ای که به نظرم ميرسد زوایای این گره ها است. زاویه وقتی خيلی تند مي شود به آن گره تند مي گویند. وقتی باز می شود به آن گره شل مي گویند. بين این دو هم، یعنی وقتی که نه تند باشد و نه شل به آن کند مي گویند. معماران سنتی از کجا مي فهميدند که چه الگویی را روی چه گنبدی باید ارائه بدهند؟ آیا آزمون خطا مي کردند یا حساب شده بود؟ کسرایی: این بحثی است که در مقاله ی بعدی به آن پاسخ خواهيم گفت. آیا کارهای نقاش و گرافيست معاصر «اشر» را بررسی کردید؟ کسرایی: نه. این افرادی که از آنها در ارائه نام بردم بيشتر پژوهشگر هستند.
خيلی هنرمندان نبودند. مثلا کاپلان یک برنامه نویس است. نرم افزار توليد مي کند. به هنر علاقه داشته و به ریاضی هم بسيار مسلط بوده است و شروع به انجام این کارها کرده است. در غرب بيشتر پژوهشگرها هستند که روی این مسائل کار مي کنند. نوریان: همين امروز هم ممکن است ما از گره شروع کنيم. ترسيم کنيم. نقاشی کنيم یا حتی بنایی با آن بسازیم. اما کسی دیگر درباره ی گره های اسلامی پژوهشگری مي کند، افرادی که اسم آنها برده شد مطالعات دقيق ریاضی انجام مي دهند. آقای کاپلان صفحه ها مقاله، برنامه نویسی و فرمول ها برای کاری که مي کند دارد. اشر یا خيلی از هنرمندان دیگر تحت تاثير جهان اسلام یا تحت تاثير سنت هایی که در اقوام دیگر دیده اند خيلی کارها ممکن است بکنند.
حتی ممکن است عين گره را ترسيم کنند. اما چه قدر هندسه ی پنهان را مي شناسند؟ ما از افرادی نام بردیم مثل ماهرالنقش، مثل شعرباف، لرزاده، ابوالوفا، کوینانی، افرادی از خودمان که این افراد گره را مي شناختند و برای آن ترسيم دقيق هندسی ارائه داده اند. و افرادی از آن طرف مثل بونر، بودنر، کاپلان و ... که خيلی اسم دیگر وجود دارد و باید خلاصه مي کردیم و قبل از آن هم گرانبوام، شپرد، هانکين و ... که همه ی این افراد در حقيقت بر روی هندسه ی دقيق گره کار کرده اند. بحث پژوهشگرانه بود. درست مي گویيد. خيلی از هنرمندان از گره ها استفاده ميکنند. به گره های ختایی در این ارائه نپرداختيد. در حالی که هندسه پيچيده و پنهانی در آن ها وجود دارد. چرا؟ نوریان: گره ختایی را ما به عنوان گره دسته بندی نمي کنيم.
اگر هم بگویيم، تلویحی است. به آنها الگوهای ختایی مي گویند. به دليل این که آنها به صورت دست آزاد طراحی ميشدند. حتی هنرمندی که امروزه روی کار آن تحليل مي شود و نقطه چين مي کشيم و می بينيم که این اثر در یک منحني ای قراردارد که مثلا مي تواند برمبنای تناسبات عدد نپر تفسير شود، او این را دست آزاد طراحی کرده است. ممکن است شما در یک سياه مشق خطاطی، هم بتوانيد هندسه ی پنهان پيدا کنيد. کما این که در تابلوی شام آخر داوینچی هم هندسه ی پنهان وجود دارد و این هندسه حتی خيلی دقيق است. ولی هنرمند این کار را دست آزاد طراحی می کند و روش های هندسی پشت آن نيست، ببينيد در معماری حتما این آلات را مي سازند. و چون مي سازند حتما قالب مي زنند. و اصلا چرا گره ها آلات دارند؟ برای اینکه مي خواهند ساخته شوند و به صورت مدولار این آلات باید بتوانند قالب گيری شوند.
. این گل باید ریخته شود و باید پخته شود و بتوان روی آن کار کرد. از این جهت ما به این بخش که دارای هندسه ی دقيق است گره مي گویيم. ما الگوهای ختایی، الگوهای اسليمی و گفتم الگوهای فلورال اقوام دیگر که حتی اسليمی نيستند ولی حتما هندسه دارند را الگو می ناميم نه گره. دو سوال داشتنم. اول آن که آیا در پژوهش خود در کنار هندسه به تاثيرات رنگ ها و تغيير آن ها در بستر گره ها و تاثيرات روانی یا معنایی آن ها در گره ها نيز پرداخته اید؟ سوال دوم آن که به تفاوت ميان گره های مختلف در زیر گنبدهای مختلف نيز پرداخته اید؟ مثلا آیا گره ای که در زیر جامع یزد می بينيم با گره ای که در گنبد مسجد خان شيراز هست تفاوت هایی ندارد و این از کجاست؟ نوریان: در مورد سوال اول باید بگویم که این پژوهش دنبال یک جمله ی کليدی مشخص و یک حرف است.
ما هيچ گونه نگاه معنایی، یا روانشناسانه ،که این سوال مبتنی بر این دو نوع نگاه است، معناگرایی در شناخت رنگ یا تاثيرات بصری و روانی، در این پژوهش نداشتيم. صرفا به صورت محتوایی به موضوع گره و هندسه ی آن و چه نسبتی دارد با زمينه که این را به عنوان راز گره اسلامی در مقابل گره ای می دانيم که امروز مي شناسيم. ما به این برخورد کردیم که در جهان غرب و در دانش جویان و در خود ما به این مشکل پی بردیم که نمي شناسيم. فکر مي کردیم که ترسيم این ها یعنی همان گره. ولی آرام با روند مطالعه ای که داشتيم فهميدیم که گره اسلامی تفاوتی دارد که آن را به عنوان راز آن مي دانيم. این تفاوت همان توجه به زمينه و بستر است و از نظر هندسی هم فقط به برررسی آن پرداختيم.
در نتيجه وارد این گونه مطالعات نشدیم. اما در مورد سوال دوم تمام حرف اینجا هم همين است. یعنی اینکه جهان اسلام گره را بر مبنای زمينه طراحی مي کرده است و چون تقریبا در معماری گره جامعالجمع هندسه است، و فارغ از الزامات معماری شبيه فضاسازی کاربردی یا سازه، ناب هندسه و هندسه ناب این گره را شکل مي دهد، اتفاقا دقيقا برگرفته از زمينه است. در سطوح 2 بعدی دیدید. زمينه ای که در مربع هست و گره کاملا با توجه به گوشه ها و اضلاع مربع، شکل مي گيرد و شروع ميشود. یک شمسه به چند شمسه مي رسد و بيکران نيست. نميشود آن را هرجایی برید. براساس زمينه ی خاص خود شکل گرفته است. گاهی روی پنج ضلعی شکل ميگيرد. گاهی روی ستاره شکل می گيرد. این اتفاقات در زمانی است که مسطح است. در زیر گنبدها هم چيزی که ما در این مقاله مورد نظرمان است بر اساس انحنای این گنبد ها است.
گاهی ممکن است بر اساس هندسه ی گنبد باشد، در اکثر آنها، چون انحنا در سطح گنبد چه بيرونی و چه درونی عوض ميشود و انحنای ثابتی ندارد، در یک سطح منحنی نشسته اند. اما چون انحنا در طول گنبد تغيير مي کند ما تغيير این انحنا را بر گره به عنوان وجه تمایز گره اسلامی و سنتی با گره امروزی می بينيم. اگر بگویيم نمونه ی خان شيراز، نمونه ی ماهان کرمان، نمونه ی جامع یزد و هرکدام از این ها، از همين منظر با هم متفاوت هستند. اگر در مسجد جامع یزد دقت کرده باشيد به خاطر انحنای خاصی که گنبد داخلی دارد، یک نمونه ی واقعا یکتا است. این کار پيوستار یک گره است که با شماره های متناوب عوض مي شوند و یکي يکی عوض مي شوند و نشان از تغيير تدریجی شيب گنبد دارند. اگر کليت این نظریه را قبول کنيم که براساس انحنا تغيير مي کند. این نمونه منحصربه فرد است. در ماهان کرمان دیدیم که شمسه ها تغييرات شان جهشی است ولی باز هم براساس انحنا است. در ساوه هم همين موضوع را دیدیم. مبنای ما در این بررسی انحنای سطح است.

پایان....
 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *